تمدنسازی چرا و چگونه؟
نیل به تمدن نوین اسلامی به عنوان منزل مقصود مسیر پرفراز و نشیبی که با انقلاب شکوهمند اسلامی آغاز گردید، آرمان و آرزوی همه مستضعفانی است که در اقصی نقاط عالم، ظهور مجدد عصر طلایی بشریت را به انتظار نشستهاند. لذا شاید امروز، مهمترین مسئله راهبردی پیشروی جمهوری اسلامی ایران، ارائه یک الگوی عملی تمدنسازی مبتنی بر آموزههای اسلامی باشد. عبور از این نقطه گلوگاهی ضمن ارتقاء جایگاه مرجعیت و الگونمایی انقلاب اسلامی میتواند رافع بسیاری از تهدیدات باشد؛ به طوری که شاید طی این مرحله مصداق الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ و بلکه انقلابکم باشد.
علیرغم مطالبات شکل گرفته و برخی تلاشهای پراکنده همچنان حرکت درخوری در این عرصه صورت نگرفته و یا اگر هم صورت گرفته منجر به نتایج عملی و موثری نبوده است. تمدنسازی خود نیازمند یک نظام منسجم است که از نظر حقیر چهارگانه (۱) تئوریسازی، (۲) نهادسازی، (۳) کادرسازی و (۴) شبکهسازی قلب تپنده این نظام را باید تشکیل دهد. این قلب تپنده اگر به شیوه صحیحی شکل گیرد نه تنها همچون اهرمی کارساز فرآیند تمدنسازی را به پیش میبرد بلکه خاصیت خودمانایی و رشدیابندگی را نیز برای نظام تمدنسازی درپی خواهد داشت. آسیبی که حرکتهای فعلی آغاز شده در عرصه تمدنسازی در کشور را دربرگرفته است، عدم توجه لازم به چهارگانه مذکور و یا عدم عنایت به ماهیت یکپارچه آن است؛ به طوری که بعضاً مراکز فعال در این عرصه، تنها به برخی از این چهار عنصر پرادخته و ارتباط نظاممندی هم بین مراکز مکمل وجود ندارد. باید دقت کرد که که چهارگانه نهادسازی، کادرسازی، تئوریسازی و شبکهسازی تشکیل یک چرخه رشدیابنده را میدهند که عدم وجود هر یک از این چهار منتج به سیستمی معیوب خواهد شد.
موضوع حائز اهمیت دیگر این است که شکلگیری یک تمدن نیازمند به یک نظام یکپارچه و هماهنگ از مبانی فلسفی و نظری تا تئوریهای کاربردی و طراحی زیرساختها و محصولات عینی در حوزههای سخت و نرم است. از این حیث آسیب مهم بوجود آمده در کشور، گسست مابین مبانی نظری و تئوریهای کاربردی است؛ که اولی عمدتاً در حوزههای علمیه و دانشکدههای علوم انسانی و دومی در دانشکدههای تجربی و بعضی دانشکدههای مهندسی تولید میشود. این طور بگویم که اگر تولیدکنندگان مبانی نظری و فسلفی و طراحان تئوریهای کاربردی را به دوانسان تشبیه کنیم، اولی دارای قامت بس بلند و دومی دارای قامتی بسیار کوتاه میباشند به طوریکه هر چه تلاش میکنند نمیتوانند دست در دست هم بگذارند و سالهاست که زبان حال هر دو این شده است که: دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد …. نه به وصل میرسانی نه به قطع میرهانی! لذا تولیدکنندگان مبانی نظری به بیان برخی کلیات البته صحیح میپردازند که از دنیای کاربرد فاصله زیادی داشته و بعضاً به شعارهایی زیبا مینماید که هیچگاه قابلیت اجرا را ندارند؛ و طراحان تئوریهای کاربردی هم شدیداً به کار خود مشغول بوده و بعضاً به حکم اضطرار از تئوریهای غربی و شرقی اکل میته میکنند.
در این بین آنچه که میتواند چون نوشدارویی شفابخش برای این درد کهنه باشد، ایفای نقش رشتههای مهندسی است که با دیدگاه سیستمی شکل گرفتهاند و قادر به نظامسازی میباشند. مصادیق این دسته را باید در رشتههایی مانند مهندسی سیستمها و مهندسی صنایع و برخی دیگر از رشتههای مهندسی جستجو کرد. این دسته از رشتههای مهندسی در قالب انسانی متوسط القامت میتوانند از یک طرف دست در دست تولیدکنندگان مبانی نظر گذاشته و از سویی دیگر دست در دست خالقان تئوریهای کاربردی و طراحان محصولات عینی بگذارند و به عنوان حلقه مفقوده نظام تمدنسازی اسلامی ایفای نقش کنند. ایجاد سازههای تمدنی سخت و نرم که در گذشته تاریخ تمدنی ایران بدست با کفایت مهندسانی چون خواجه نصیرالدین طوسی و شیخ بهایی انجام میشد، در عصر حاضر در قالب این نسخه میسر خواهد شد، چرا که عمیق شدن علوم در حوزههای تخصصی مختلف اجازه بوجود آمدن علامههایی که همزمان در مبانی نظری، تئوریهای کاربردی و طراحی محصولات عینی متخصص باشند را بسیار سخت و بلکه ناممکن کرده است.
ایجاد نظامات و الگوهای پیشرفت و تمدنساز در اتاق دربسته تصور خامی است که بعضاً در برخی اندیشمندان و مراکز تحقیقاتی رسوخ کرده است، در حالی که اصولاً ایجاد چنین نظاماتی نیازمند بلوغ تدریجی و یادگیری مستمر ناشی از بازخورد عمل است. محققانی که پای در این راه گذاشتهاند باید به خوبی درک کنند که تمدنسازی یک روند تدریجی است و در مدت کوتاه نمیتوان به آن دست یافت. هر چند که یافتن راههای میانبر که بتواند فاصله را با تمدنهای رقیب در مدت کوتاهی کاهش دهد بسیار مطلوب است. تمدنسازی در اتاق دربسته امکان ناپذیر است. هر طرح و تئوری در این زمینه باید به دنیا عمل رفته و با کسب بازخورد و استفاده از قابلیت یادگیری طرحها و تئوریها اصلاح شود.
مسئولین کوتهاندیش و کوتهنظر-که بعضاً دارای صدق نیت و به خیال خود در حال خدمت به نظام هستند- از مهمترین موانع تمدنسازی اسلامی و نوآوری هستند که البته با موضعگیریهای صریح مقامات عالیرتبه نظام حداقل در ظاهر امکان مخالفت ندارند، لیکن به در عمل مانع کار شده و مقاومت ایجاد میکنند. استفاده مدیران و مسئولین ژرفاندیش، جوان و پرانگیزه در کنار آموزش مدیران و مسئولین باتجربهتر میتواند گامی مهم در راستای کاهش مقاومت در برابر نوآوری باشد.
دانشگاهها و حوزهها مرغوبترین سرمایههای این کشور را به عنوان ورودی دریافت میکنند لیکن عموماً خروجیهای با کیفیتی را که قادر به حل مسائل کشور باشند را مهیا نساخته و بعضاً جسارت اولیه و آزاداندیشی آنها را نیز فرسوده میکنند. دو عنصر محتوا و استاد در این حوزه بسیار کلیدی هستند (که البته در دانشگاهها محتوا هم تا حد زیادی وابسته به اساتید است). متاسفانه نظام جذب اساتید دارای نقاط ضعف زیادی است و لذا اصلاح دانشگاهها با یک چالش جدی روبرو شده است. نظام جذب و ارتقاء اساتید مهمترین عناصری هستند که باید با نگاه تمدنسازی اصلاح شوند در غیر این صورت اصلاح دانشگاه و در نتیجه اصلاح جامعه بسیار سخت مینمایاند.